ای برادر بیا به بالینم
شعر مداحی زمزمه حضرت زینب (س) - ای برادر بیا به بالینم
ای برادر بیا به بالینم
ز فراق تو خیلی غمگینم
تو بیا تا که لحظهی آخر
لااقل روی ماه توبینم
ای یارم ، ببین که من بیمارم
ای یارم ، از دوری ات میبارم
ای یارم ، بیا دمی دیدارم
واویلا ، ای جانا
چه بگویم چه صحنه ها دیدم
بوسفم را جدا جدا دیدم
دست خود روی سر نهادم من
تا گلم را به زیر پا دیدم
من دیدم ، وقت غروبِ گودال
من دیدم ، توو قتلگاهش جنجال
من دیدم ، باغ گلم شد پامال
واویلا ، ای جانا
چه بگویم دل مرا سوزاند
پیش چشم تن تو برگرداند
آنکه بر دخترت جسارت کرد
آن که در کوچه ها مرا چرخاند
بعدازتو ، شد کوچه گردی کارم
از نیزه ، دیدی که در بازارم
دیدیتو ، بر سر مِعجر ندارم
واویلا ، ای جانا
محمود اسدی شائق
421
شعر بعدی