دانلود برنامه بحارالاشعار

امشب به جهان آمده پیغمبر دیگر

شعر مداحی میلاد امام جواد (ع) - امشب به جهان آمده پیغمبر دیگر

امشب به جهان آمده پیغمبر دیگر؟
یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟
یا از حسنین است عیان منظر دیگر؟
دارد به سرِ دست، رضا کوثر دیگر

بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است
این مژده بگویید که میلاد جواد است

ای بحر تجلی گهرت باد مبارک
ای شاخۀ طوبا ثمرت باد مبارک
ای شمس ولایت قمرت باد مبارک
میلاد گرامی پسرت باد مبارک

این قبلۀ اربات مراد است، مراد است
الحق که جواد است جواد است جواد است

با ماه بگویید چراغ سحر است این
با مهر بگویید که از مهر، سر است این

طفلش نتوان گفت که خیرالبشر است این
جانم به فدایش پسر است این پسر است این

ما را به پسر بودن او فخر از آن است
کو بعد پدر، رهبر خلق دوجهان است

این است کز آغاز خداوند ستودش
این است که بگشود نبی لب به درودش
این است که افتاد «کرامت» به سجودش
این است که جود آمده مرهون وجودش

جوشد ز کفش لطف و عنایات خدایی
آرند به سویش همگان دست گدایی

سرتا به قدم حسن خداوند جلیلش
مرآت جمال نبوی روی جمیلش
زوّار حرم آدم و نوح است و خلیلش
مأمون شده در اوج شهی عبد ذلیلش

این است که در محضر او زادۀ «اکثم»
آورد چو یک کودک ناخوانده الف، کم

این است همان مخزن اسرار الهی
وابسته به علم ازل نامتناهی
بی‌پرتو او علم سیاهی است سیاهی
دارد خبر از ابر و هوا و یم و ماهی

کز معجزه‌اش هوش پرید از سر مأمون
گویی که جدا روح شد از پیکر مأمون

ای از ازلت نام دل‌آرای محمّد
وی آینۀ طلعت زیبای محمّد
سرتا به قدوم تو سراپای محمّد
بوسیده پدر روی تو را جای محمّد

از جود تو یا فضل تو یا علم تو گویم؟
وز خلق تو یا خوی تو یا حلم تو گویم؟

با این همه اوصاف خدایی ز خدایت
در حیرتم آخر چه بگویم به ثنایت
گوهر چه بوَد تا که بریزند به پایت؟
فرمود پدر: ای پدرم باد فدایت!

تو مصحف زهرایی و قرآن رضایی
تو روح رضا، قلب رضا، جان رضایی

فردوس بَرد سجده به خاک قدم تو
رضوان شده پیوسته گدای کرم تو
هنگام عطا ظرف وجود است کم تو
حجِّ حرم الله، طواف حرم تو

از ما همه دریوزگی و عجز و گدایی
از تو همه لطف و کرم و عقده‌گشایی

بگذار که سرگرم هیاهوی تو باشم
تا جان به لبم هست، ثناگوی تو باشم
باشد که فقط تشنه لبِ جوی تو باشم
مولا کرمی کن که سگ کوی تو باشم

آن روز که خلقت همه دامان تو گیرند
زنجیر مرا دست غلامان تو گیرند

تو دست عطا و کرم و لطف خدایی
تو در دو جهان از همگان عقده‌گشایی

تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی
ما جمله گدا و تو جواد ابن رضایی

جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست
والله گدایی درت سلطنت ماست

من میثم آلودۀ بی‌دست و زبانم
در باغ بهار تو کم از برگ خزانم
مگذار برِ باد به کوی دگرانم
بگذار در اطراف گلت خار بمانم

من با همه گفتم که جواد است امامم
باشد که بخوانی زره لطف غلامم

غلامرضا سازگار

186
شعر بعدی