دانلود برنامه بحارالاشعار

اشعار کوتاه برای حضرت علی اصغر

شعر مداحی رباعی حضرت علی اصغر (ع) - اشعار کوتاه برای حضرت علی اصغر

چرا قهری مگر تقصیر دارم
بِجایت بر کَفَم زنجیر دارم
کفِ آبی فقط خوردم عزیزم
بیا از نیزه پایین شیر دارم

--

دلم مِیلِ دو اَبروی تو دارد
ببین که شانه‌ام مویِ تو دارد
در آغوشم فقط پیراهنِ توست
لباس تازه‌ات بویِ تو دارد

--

نمی‌آید پس از توخواب ، ای کاش...
که می‌مُردم منِ بی تاب ای کاش
دوباره شیر آوردم ولی حیف...
نمی‌خوردم پس از تو آب ای کاش

--

مرا آزار با زنجیر می‌داد
به من او نان با تحقیر می‌داد
زنِ شامی مرا سوزاند وقتی
کنارم طفل خود را شیر می‌داد

--

دوباره روضه می‌گیرم عزیزم
در این ویرانه می‌میرم عزیزم
دوباره حرمله رد شد از اینجا
دوباره خشک شد شیرم عزیزم

--

نگفتند آه داغِ بچه دیده‌است
نگفتند از بلا پُشتش خمیده است
ولی گفتند این تازه عروسان
عروسِ فاطمه مویش سفید است

--

گُلِ یاسِ مرا از ساقه بستند
مرا با ریسمان بر ناقه بستند
نمی‌ماندی به نیزه چاره کردند
سَرَت را با نخِ قنداقه بستند

--

چه حسرتها جشیدم بچه‌ام را
چه سختیها کشیدم بچه ام را
کنارِ بچه‌های نیزه دارش
به روی نیزه دیدم بچه ام را

--

فقط لالا کنم لالا بخوابی
ندارم غصه دیگر تا بخوابی
از آغوشم جدا گشتی و رفتی
که رویِ سینه‌ی بابا بخوابی

--

نه رحمی بر پدر ، نه شرم کردند
بساطِ غارتش را گرم کردند
برای آنکه راحت‌تر بخوابی
زدند و سینه‌اش را نَرم کردند

--

سرم شد خاکِ عالم نیزه رَد شد
به پشتِ خیمه دیدم نیزه رَد شد
به دنبالِ تو می‌گشتند بر خاک.‌‌..
چنان زد از تنت هم نیزه رَد شد

--

به پشتِ خیمه‌ام قلبم گرفته
تمام چهره‌ام را غم گرفته
زِ بس نازی که تیری با سه‌شعبه
در آغوشش تو را محکم گرفته

--

عبا را روی تو افکند بابا
دلش را از غمت آکند بابا
چنان با تیر چسبیدی به قلبش
تو را از سینه‌ی خود کَند بابا

حسن لطفی

616
شعر بعدی