از فراقت طاقتی در دل نداریم ای برادر
وفات برادراز فراقت طاقتی در دل نداریم ای برادر
ما ز داغ جانگدازت داغداریم ای برادر
رفتی و رفت از کف ما طاقت و صبر و قرار
چهره از خاک مزارت بر نداریم ای برادر
ای چراغ زندگی خاموش گشتی ناگهان
خیز و بین در سوگ تو ما سوگواریم ای برادر
بر سر خاک مزارت هر شب جمعه ز مهر
ما ز اشک دیده ی خود لاله کاریم ای برادر
با غروب آفتاب عمر تو در زندگی
راستی ما سایه ای بر سر نداریم ای برادر
جان به پای زندگانی دادی و در عوض
ما تمام عمر بر تو جان نثاریم ای برادر
شاعری درد دل ما را ز سوز دل سرود
دید چون از داغ تو اندوه باریم ای برادر
محمد مبشری