آمدی در خاک ایران تا که قم بی غم شود
آمدی در خاک ایران تا که قم بی غم شودجای پای شیعه در این سرزمین محکم شود
جمع شد معصومهای بر چارده معصوم؛ تا
روز محشر از گناهان من و تو کم شود
بس که در اوج است بر جای قدمهایش فقط
عالَمی باید کند تعظیم و عالِم خم شود
هر که لائذ شد به درگاهش شود پاک از گناه
هر که عائذ شد در این صحن و سرا آدم شود
فاطمه از فاطمه آمد میان شهر قم
تا که سیل اشک ما در کوچهها نم نم شود
تا که میگویم علی، اشکم چنان دُرِّ نجف
در حریمت روی انگشتان من خاتم شود
آنقدر گفت «اشفعی لی فاطمه» هر روز که؛
مادرم کم مانده بود از شوق تو مریم شود
ای حریمت عُش آل الله روی گنبدت؛
چهارده تا اسم باید نقش بر پرچم شود
مهدی رحیمی زمستان